پیغامگیر مادربزرگی و پدربزرگی........

اکنون در دسترس نیستیم؛ لطفا" بعد از شنیدن صدای بوق پیغام بگذارید:



اگر شما یکی از بچه های ما هستید؛ شماره 1 را فشار دهید.



اگر می خواهید بچه تان را نگه داریم؛ شماره 2 را فشار دهید.


اگر می خواهید ماشین را قرض بگیرید؛ شماره 3 را فشار دهید.


اگر می خواهید لباسهایتان را تعمیر کنیم؛ شماره 4 را فشار دهید.


اگر می خواهید بچه تان امشب پیش ما بخوابد؛ شماره 5 را فشار دهید.

اگر می خواهید بچه تان را از مدرسه برداریم ؛ شماره 6 را فشار دهید.



اگر می خواهید برای مهمانان آخر هفته تان غذا درست کنیم ؛ شماره 7 را فشار دهید.



اگر می خواهید امشب برای شام بیایید؛ شماره 8 را فشار دهید.


اگر  پول می خواهید؛ شماره 9 را فشار دهید.

 

اما اگر می خواهید ما را برای شام دعوت کنید یا ما را به گردش ببرید،
بگویید، ما داریم گوش می کنیم !!!!

خاطرات پول خرد ایرانی

یادش به خیر...
اون قدیما میرفتم مغازه یه كیك با یه نوشابه می‌خوردم بعد یه پنج تومنی زرد می‌دادم ...

 

روزها تند و تند می‌گذشت. وضع اقتصاد خراب بود. خرااااب. تورم بی داد می‌كرد. تا اینكه یه كیك با نوشابه شد هفت تومان یعنی یه دوتومانی هم باید به پنج تومانم اضافه میكردم....

یادمه با یه ده تومانی سوار تاكسی می‌شدم و ....

بعد كه یه تحول عظیم اقتصادی رخ داد كه من بچه بودم و حالیم نبود. فهمیدم باید به جای ده تومان كرایه بیست تومان بدم...

وقتی رفتم سر كار حقوقمو با پنجاه تومانی می‌دادن و حس می‌كردم دیگه مرد شدم....

یك سال بعد حقوق با اسكناس پنجاه تومانی كمتر و به جاش صد تومانی دادن ولی پنجاه تومان شده بود كرایه تاكسی همون مسیر همیشگی...

دویس تومانی كه اومد هنوز كرایه همون پنجاه تومنی بود ولی عیدی نفری پنج تا دویستی نوی نو گرفتیم...

پانصدی كه اومد كرایه‌ها هفتاد و پنج تومن شد. برای همون مسیر. نوشابه شیشه‌ای هم جاشو داده بود به نوشابه خانواده و حالا با خانواده دور هم كیك و نوشابه میخوردیم.

بعدش سر و كله هزارتومنی پیدا شد و ...

تا اینجای كار مشكلی نبود چون قبل از اینا هم اون اسكناسایی كه گفتم بود ولی نه به این شدت ولی یه اسكناس جدید اومد كه شد نقل محافل. میگفتن وضعیت پولی وخیمه...

پنج هزار تومانی كه اومد دیگه آب پاكی رو دست همه ریخته شد.... وضع اقتصاد خراب بود. كیك و نوشابه و كرایه تاكسی اذیت می‌كرد آدمو...

بعد از درگذشت جانسوز اقتصاد ایران با اسكناس قبلی و كلی سكه كه تا صد تومانی هم پیشروی كرده بود برای شب چهلم اقتصاد یك سورپرایز دیگر رو شد. ده هزار تومانی....

هنوز این اسكناس یا شاید تراول چك بین مردم عزیز و بهت زده جا باز نكرده بود كه .....

دو برادر جدید وارد پول كشور شدند كه دیشب یكیشان به دستم رسید و آه از نهادم بر آورد و به یاد تمام كیك و نوشابه های پنج تومانی كه خورده بودم افتادم. و آرزو كردم یك بار دیگر و فقط یك بار دیگر بتوانم سوار بر تاكسی شوم .....

این دو پول عزیز چیزی نبود جر دو سكه دویست تومانی و پانصد تومانی!!!!!!!!! یعنی ۲۰۰۰ ریال ۵۰۰۰ ریال....

داریوش همایون مرد که مرد

همانطور که خودتان چیز هستید، هفته گذشته نه، اون یکی هفته، احمق رشیدی معلق، یا همان داریوش همایون، داشت راه می رفت، که یکهو کنترلش را از دست داد و با مخ، خورد زمین، به حدی که بعد از چند روز کما، سر از آسمان در آورد! داریوش همایون که در فتنه ۸۸ رسما از مهندس و شیخ بیسواد و ممد تمدن حمایت کرده بود، در حالی به درک واصل شد، که دقایقی از مرگش می گذشت! به همین مناسبت، مجلس ختمی… ببخشید؛ داشتم می گفتم که، منافقین و سلطنت طلبان مانده بودند، این خبر تاسف انگیزناک را چجور مجوری(!) به گوش سران فتنه برسانند. با هم مشروح این پروسه جالب و البته دردآور را که از طریق سرویس ماهواره ای چیزنا به ما مخابره شده، بخوانیم:
عمه متوفی: اول به کدومشون بگیم؟
خاله متوفی: به مهندس بگیم، چطوره؟
همسایه روبرویی متوفی: نه تو رو خدا! اون همین طوریشم داره می کشه!
خاله متوفی: ولی من از شیخ بیسواد، یک شماره بیشتر ندارم، که از قرار خاموشه!
عمه متوفی: من ایرانسلشو دارم! بزار زنگ بزنم؛ باز روحیه شیخ بیسواد، هر چی باشه، بهتر از اون ۲ تای دیگه اس! … (چند لحظه بعد) … الو! شیخ بیسواد؟
شیخ بیسواد: کلا به شما که عرض می کنم الان چه وقت زنگ زدنه؟! گرفتیم خوابیدیما مثلا!
عمه متوفی: شرمنده! ساعت به وقت محلی رو حواسمون نبود!… بیا تو صحبت کن اقدس! من بغض، راه چیزمو بسته!… یعنی منظورم این بود که چیز، راه گلومو بسته!
خاله متوفی: شیخ! بدبخت شدیم رفت. دیدی چه خاکی بر سرمون شد!
شیخ بیسواد: کلا به من چی می خواین عرض کنین؟!
خاله متوفی: بزار یه جوری خبرو بدیم، سکته رو نزنه!
همسایه روبرویی متوفی: بده من اون لامصبو بینم!… ببین شیخ! کریستف کلمب کی بود؟
شیخ بیسواد: چی؟
همسایه روبرویی متوفی: کریستف کلمب؟
شیخ بیسواد: کریم پوست کلفت؟!
همسایه روبرویی متوفی: ای بابا! کریستف کلمب گفتم! ک ر ی س ت ف … کلمب!
شیخ بیسواد: صدات قطعی داره! زنگ بزن صفر نهصد و نوزدم!
عمه متوفی: بزار من بگیرمش!… الو، شیخ!
شیخ بیسواد: بفرمایید.
عمه متوفی: ادیسون کی بود؟
شیخ بیسواد: ولی قبلی داشت کلا به شما که عرض می کنم از یه کی دیگه می پرسیدا؟!
عمه متوفی: خب کریستف کلمب کی بود؟
شیخ بیسواد: چون که «کریس»، «اف» اومده، پشت بندش، جخت بلا باید مال روسیه باشه! مثل یلتسین!!!
عمه متوفی: ادیسون کی بود؟
شیخ بیسواد: توی اون یکی جام جهانی، مربی ساحل تاج(!) بود!
عمه متوفی: اون «اریکسون» بود!
شیخ بیسواد: کلاً به شما که عرض می کنم؛ منم همون اریکسون رو گفتم دیگه!
عمه متوفی: ولی من از تو ادیسون رو پرسیدم؛ بگو ادیسون کی بود؟
شیخ بیسواد: مخترع برق بود!
عمه متوفی: دمت گرم! آخرش چی شد؟
شیخ بیسواد: آخر چی، چی شد؟!
عمه متوفی: آخر و عاقبت اریکسون؟
شیخ بیسواد: الان مربی یه تیم، توی انگلیسه!
عمه متوفی: ادیسون رو گفتم!
شیخ بیسواد: ولی من اریکسون شنیدم!
خاله متوفی: راست می گه زن! اریکسون گفتی!
عمه متوفی: من که پاک قاطی کردم؛ بیا تو گوشی رو بگیر!
خاله متوفی: شیخ بیسواد! بگو آخرش ادیسون چی شد؟
شیخ بیسواد: کلی تلاش کرد، آخرش برق رو اختراع کرد!
خاله متوفی: بعدش چی شد؟
شیخ بیسواد: همه جا روشن شد، اما خب، کلا به شما که عرض می کنم؛ اون قدیما زودزود برق می رفت!
خاله متوفی: ادیسون آخرش چی شد؟
شیخ بیسواد: آخرشو به ما نگفتن، تا همین جاش گفتن!
خاله متوفی: اصلاً ادیسون رو ولش کن! همه آدما یه روز می رن کجا؟!
شیخ بیسواد: سینه قبرستون!
خاله متوفی: ای ول! سینه قبرستون کجاس؟
شیخ بیسواد: دیار فانی!
خاله متوفی: دیار باقی!
شیخ بیسواد: «باقی» هم شکر خدا خوبه! الباقی هم سلام می رسونن. راستی! داریوش همایون چطوره؟!
خاله متوفی: رفته دیار باقی!
شیخ بیسواد: یعنی رفته ولایت باقی اینا!
خاله متوفی: نه بابا! گوربگوری، مرد!
شیخ بیسواد: کی مرد؟
خاله متوفی: داریوش همایون دیگه!
شیخ بیسواد: مرد؟!
خاله متوفی: مرد!
شیخ بیسواد: مرد که مرد! به درک که مرد! خواب ما رو پروندی، کلا به شما که عرض می کنم اینو بگی؟!
خاله متوفی: ولی اون که طرفدار شما بود در فتنه ۸۸؟!
شیخ بیسواد: تو راجع به کی داری صحبت می کنی؟
خاله متوفی: داریوش همایون دیگه!
شیخ بیسواد: آهان! من فکر کردم داری می گی کریم پوست کلفت مرد!
خاله متوفی: پس کی؟
عمه متوفی: بده من اون گوشی رو. داریوش، روزی ۲ مرتبه در سبد جنبش سبز تخم می گذاشت بی معرفت!
شیخ بیسواد: چرا ۲ تا؟
عمه متوفی: پس چند تا؟
شیخ بیسواد: ۶ تا!
خاله متوفی: چرا ۶ تا؟
همسایه روبرویی متوفی: پس چند تا؟
شیخ بیسواد: بیاین یه بازی دیگه! گردو؟
عمه متوفی: شکستم!
«آرمون چیزف – خبرنگار سرویس ماهواره چیزنا»

فقط آقایان کنکوری بخوانند! لطفا

بدون مقدمه باید حرفم رو بزنم که حاشیه هم نداره...
اول تعریف دانشجو:دانشجو موجودیست شبیه انسان که دشمنی عجیبی با کتاب دارد و تغذیه اش شبیه به انسان است ولی طرز غذا خوردنش دیدن دارد.
از ما که گذشت بریم دانشگاه ولی آرزو میکنم کسی رنگ دانشجویی رو به خودش نبینه غیر از دخترها که هیچ مشکلی برای دانشگاه و مرحله آموزش عالی ندارن. چون :

(خدمت نمیرن - کار نمیکنن - بعضی هاشون به اسم درس خوندن موقعیتشون رو به رخ دیگران میکشن - ادعاشون گوش فیل رو کر میکنه - بیش از 100 بار متوالی کنکور میدن بدون مشکل خدمت سربازی و در سن جوانی و دانشجویی هنوز توی عالم بچگی گیر کردن و ...)
ولی یه چیزیشون خوبه که اگه کسی نگیرشون ( با عرض معذرت) ترشی لیته با سیر فراوان نصیب خانواده میشه
...
 ببخشید که صریحا چیزی نوشتم. دختر خانمها هم میتونن تلافی کنن...                   

جملات مشهور در مورد آقایون

با عذرخواهی از انگشت شمار مردان متفاوت

زن خودش را خوشگل میکند چون خوب فهمیده که چشم مرد تکامل یافته تر از عقل اوست.

هر زنی از سر هر مردی زیاد است.

مردها جنگ را دوست دارند چون بخاطر جنگ، ظاهری جدی پیدا میکنند و این تنها چیزیست که نمیگذارد زنها بهشان بخندند.(جان رابرت فاولز

خداوند مردان را نیرومندتر آفریده است ولی نه لزوما باهوشتر.او به زنان فراست و زنانگی داده است و اگر این دو با هم خوب بکار روند، میتواند مغز هر مردی را که تا کنون دیده ام، مختل کند.

زنان از مردان عاقلترند، چونکه کمتر میدانند و بیشتر میفهمند.

مردها همه مانند هم هستند فقط چهره هایشان با هم فرق دارد تا بتوان آنها را از تشخیص داد

یک مرد عبارت است از کلیه ادا و اطوارهای گذشته و امروزش.

هیچ فكر كردی چرا خدا مرد را پیش از زن آفرید؟ خب معلومه پیش از آفریدن هر شاهكاری یك چركنویس هم لازمه

اگر زنان در مورد شخصیت مردان کمی نکته سنج باشند، هیچگاه تن به ازدواج نخواهند داد.

بنی اسراییل 40 سال در بیابان سرگردان بودند.مردها حتی در آن زمان هم مسیر را نمی پرسیدند

عوض کردن شوهر فقط عوض کردن مشکل است.

مرد نثر آفرینش است و زن شعر آن.

بسیاری از مردان باهوش زن کودنی دارند ولی به ندرت زن باهوشی پیدا میشود که شوهر کودنی داشته باشد.

هر زنی برای شناخت مردان کافیست یکی از آنها را خوب بشناسد ولی یک مرد حتی اگر با تمام زنها آشنا باشد یکی از آنها را هم خوب نمی شناسد.

همه ی مردها بد نیستند. بدتر و بدترین هم دارند

مامانم به من گفت:تنها دلیل وجود مردها برای چمن زنی و پنچر گیری اتومبیل است.

افکار مردان اوج میگیرد و بالا میرود، همسطح زنانی که با آنها معاشرت میکنند
.

بهترین مردان بزرگ، همواره بدترین شوهرانند.

چرا مردان زنان باهوش را دوست دارند؟
بخاطر اینکه دو قطب غیر همنام همدیگر را می ربایند.

مردی بزرگ است که معایبش قابل شمارش باشد.

شما مردها را چه میشود؟دیدن یک موی بولوند شما را 3 پله از نردبان تکامل پایین می آورد.

اگر میخواهی فقط حرف کاری زده شود از مرد بخواه و اگر میخواهی آن کار انجام شود از زن بخواه.

اگر در دنیا یک زن بد باشد، همه ی مردها تصور می کنند زن آنهاست.

مردها، بچه هایی ریشو هستند.

تنها یکی از 1000 مرد رهبر مردان دیگر می شود .999نفر دیگر دنباله رو زنهایشان هستند.

مردها خود را در رانندگی بسیار برتر از زنان می دانند در حالیکه آقایان 87% تصادفات رانندگی را مرتکب می شوند و شرکتهای بیمه از این که به زنها خسارت نمی پردازند سود بسیاری می برند.

او(مرد)مانند خروسی بود که تصور میکرد خورشید به این دلیل طلوع میکند که قوقو لی قوقوی او را بشنود.

مردان از دو نوع خارج نیستند;یا روی سرشان خالیست یا توی سرشان.

من خواهان سه چیز در یک مرد هستم:ملاحت – شجاعت – وبلاهت.

عاقلترین مردان دچار اشتباه شده اند و زنان آنها را فریفته اند ولی همچنان ادعا میکنند که زن عاقل نیست.

مردها مثل نوزاد هستند..... توی اولین نگاه شیرین و با مزه هستند اما خیلی زود از تمیز کردن و مراقبت از آنها خسته میشید

مردها مثل ماشین چمن زنی هستند..... به سختی روشن میشن و راه میفتن , موقع کار کردن حسابی سروصدا راه می اندازند و نیمی از اوقات هم اصلا کار نمی کنند

یادداشت های محترمانه

هم‌كلاسی گرامی:
این‌كه با وجود این لب‌های شتری و چشمای وق‌زده و پوست مثل ته‌دیگ عدس‌پلو، زحمت زدن یه رژ لب هم به خودت نمی‌دی، بخاطر زیبایی سادگی شما نیست، اعتماد به نفس كاذب متاسفانه معضل بزرگی‌ست

همكار محترم:

درست است كه چند روزی تا عید مانده ولی اگه فقط این‌بار ناپرهیزی كنید و چند روزی زودتر حموم بروید، بنده شخصا تضمین می‌نمایم كه به هیچ‌كدام از قوانین فیزیكی و شیمیایی عالم برنمی‌خورد.
ضمنا یه چیزای دسته‌داری معمولا جلوی آینه حمام یا دست‌شویی می‌گذارند كه سرشون پرز دارد، سالی دو سه بار از اینا بكشید به دندانتان، اعضای شركتی رو از نگرانی می‌رهانید.
مُردیم بس‌كه از دهن نفس كشیدیم!

استاد ارجمند:

درست است كه خیر سرمان فوق لیسانس می‌خوانیم اما : "معادلات" را از رو دست جلویی نوشتیم ، "ریاضی 2" را چهار بار افتادیم ، "ریاضی 1"را هم خودمان نمیدانیم چطوری 10 شد ، "آمار و احتمالات" رو هم به زور پروژه پاس کردیم ، و برگه سفید "محاسبات عددی" را هم با استاد نقدی حساب کردیم ، "ریاضی مهندسی" را هم بعد از سه بار افتادن معرفی با استاد گرفتیم ، فلذا بسط مك لورن و سینوس هیپربولیك و معادله سهمی كه سهل است، سینوس30 درجه را هم با ماشین‌حساب می‌زنیم ، پس عاجزانه درخواست داریم فعلا از ما یكی بكشید بیرون تا ببینیم برای آخر ترم چه گِلی می‌توانیم به سرمان بگیریم

اون چيه كه زنها ميدن مردها ميکنن؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
"دق"
.
.

اون چيه كه مردها ها ميدن زن ها ميخورن؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
"حرص"
.
.

اون چيه كه مردا در ميارن زن ها ميخورن؟
.
.
.
.
.
.
.
.
"پول"
.
.

اون چيه كه زن ها باز مي كنند مردها ميذارن توش؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
"حساب بانكي"
.
.

اون چيه كه زن ها میدن مرد ها ميخورن؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
"غذا"
.
اون چيه كه باعث
شده تو با اشتياق اين مطلب رو بخوني؟
.
.
.
.
"ذهن منحرف"

درخواست مرخصی همسر

ی گویند در دوران قبل که پاسگاه های ژاندارمری در مناطق مرزی و روستایی و دور از شهرها وجود داشته و اکثرا ماموران مستقر در آنها از نقاط ديگر برای خدمت منتقل می شدند باید مدت زيادی را دور از اقوام و بستگان سپری می کردند کما اینکه سفر و رفت وآمد به سهولت فعلی نبوده شاید بعضی مواقع حتی در طول سال هم امکانی برای مسافرت ماموران به شهر موطن خود پیش نمی آمد و به همين خاطر معدود خانه سازمانی در اختیار فرمانده پاسگاه و برخی ماموران ديگر قرار می گرفت.

همسر یکی از فرماندهان پاسگاه که به تازگی هم ازدواج کرده و چندین ماه از زندگیشان دور از شهر و بستگان در منطقه خدمت همسرش می گذشت بدجوری دلتنگ خانواده پدری اش شده بود چندين بار از شوهرش درخواست می کند که برای دیدن پدر ومادرش به شهرشان به اتفاق هم یا به تنهایی مسافرت کند ولی هر بار شوهرش به بهانه ای از زیر بار موضوع شانه خالی می کند. زن که در این مدت با چگونگی برخورد ماموران زیر دست شوهرش و بعضا مکاتبات آنها برای گرفتن مرخصی و غیره هم کم و وبیش آشنا شده بود به فکر می افتد حالا که همسرش به خواسته وی اهمیتی قائل نمی شود او هم به صورت مکتوب و به مانند ماموران درخواست مرخصی برای رفتن و دیدن خانواده اش بکند ، پس دست به کار شده و در کاغذی درخواست کتبی به این شرح می نویسد:

جناب ..... فرمانده محترم ...

اینجانب .... همسر حضرتعالی که مدت چندين ماه است پس از ازدواج با شما دور از خانواده و بستگان خود هستم حال که شما بدلیل مشغله بیش از حد کاری فرصت سفر و دیدار بستگان را ندارید بدینوسیله درخواست دارم که با مرخصی اینجانب به مدت .. برای مسافرت و دیدن پدر ومادر واقوام موافقت فرمائيد.

" با احترام ..... همسر شما "

و نامه را در پوشه مکاتبات همسرش می گذارد.

چند وقت بعد جواب نامه به این مضمون بدستش میرسد:

سرکار خانم...

عطف به درخواست مرخصی سرکار عالی جهت سفر برای دیدار اقوام با درخواست شما به شرط تامین جانشین موافقت میشود.
فرمانده ...

عجیب ترین چیستان ها

اگر اسکلت از بالای دیوار به پائین بپرد چه می شود ؟

- هیچ وقت اینکار را نمی کند ، چون جگر نداره

» ژاپنی ها به گوساله چه می گویند ؟

- نی نی گاوا !!

» فرق بین عینک و تفنگ چیست ؟

- عینک را می زنند و می بینند ولی تفنگ را می بینند و می زنند

» دندان کرسی چه فایده ای دارد ؟

- در زمستان ما را گرم می کند

» چرا آب هنگام جوشیدن قل قل می کند ؟

 

- چون میکروبهای آن می سوزند و فریاد می کشند

» اگر قلب کسی ایستاد چه می کنیم ؟

- برایش صندلی می گذاریم

» اگر یک زنبور داخل دهان گربه رود ، گربه چه می گوید ؟

- میوز …… میوز

» چرا دوچرخه خودش نمی تواند بایستد ؟

- چون خیلی خسته است.

» چطور میشود چهار نفر زیر یک چتر بایستند و خیس نشوند ؟

- وقتی هوا آفتابی باشد.

» چطور می توان یک پرنده را به راحتی کشت ؟

- آن را از بالای صخره به پائین پرتاب می کنیم.

» چرا بعضی ها نمی توانند یخ درست کنند ؟

- چون همیشه دستور العمل تهیه را فراموش می کنند.

آیین زندگی برتر به زبان رایانه

آیین زندگی برتر به زبان رایانه  1-در زندگی و معاشرت با دیگران، نرم افزار باشیم نه سخت افزار

2- در سایت زندگی، همیشه لینکِ (
Mahabbat) داشته باشیم و هیچ گاه برای این سایت، فیلتر نگذاریم.

3- برای پسوند فایل زندگی اجتماعی و خانوادگی ، از سه کاراکتر « ع» ، « ش » و « ق » استفاده کنیم.
 
4- هیچگاه قفل سی دی قلب مردم را نشکنیم . که «تا توانی دلی به دست آور/ دل شکستن هنر نمی‏باشد».

5- چنانچه در کاری شکست خوردیم آن را «
shut down » نکنیم بلکه آن را « restart » کنیم.

6- برای مانیتور زندگی‏مان بک گراند (
Background) سبز یا آبی را در نظر بگیریم، نه سیاه یا دودی .
 
7- برای سیستم قلبمان از مانیتورهای تخت و صاف (
Flat) استفاده کنیم.

8- روی کلیدهای عیب کیبورد خودمان انگشت بگذاریم، نه روی کلیدهای عیب کیبورد دیگران.

9- برای فایل‏های اسرار زندگی مان پسورد (
password) بگذاریم و آنرا مخفی ( hidden ) کنیم.
 
10- همواره پیش از سخن گفتن، سی پی یوی فکرمان را به کار بیندازیم.

11- صفحه مشکلات مردم ، کلید
F1 باشیم و آنان را کمک و راهنمایی (help) کنیم.

12- اگر شخصیت ما ژله‌ای نیست و بزرگ و والاست، این نوع شخصیت، نباید حتی به ما اجازه دهد که با هر کسی چت (
Chat) کنیم و هر کسی با ما چت کند.
 
13- برای باغ زندگی مردم
windows باشیم نه dos !!!

14- یک معادله ریاضی- رایانه‏ای به ما می‏گوید: «تا به فکر ساپورت دیگران نباشیم، دیگران به فکر ساپورت ما نخواهند بود».

15- اگر از کسی بدی و کم لطفی دیدیم ، آنرا «
save » نکنیم بلکه آنرا « delete » نماییم و حتی آنرا از ریسایکل بین « recyclebin » قلبمان کاملا" محو کنیم .
 
16- به دیگران اجازه ندهیم در «سی دی رام» زندگی‏مان هر نوع «سی دی» را که بخواهند، قرار دهند.

17- خانه و دفتر کارمان، به روی مردم نیازمند،«
Open» باشد.

18- برای حل اختلافات زناشویی ، روی گزینه « گذشت و ایثار » دابل کلیک (
double click ) کنیم.
 
19- تا حرف کسی تمام نشده ، اسپیکر (
speaker ) خود را روشن نکنیم.

20- درآمدمان را در اول ماه پارتیشن بندی کینم تا در آخر ماه کم نیاوریم.

21- برای رفع گرفتاری‏های مردم اتوران (
autorun ) باشیم.

22- همان گونه که دیگران سایت «گوگل» را طراحی کرده‏اند، ما نیز سایت «گو- گل» را برای مردم طراحی کنیم تا در ارتباطات خود با یکدیگر، گل بگویند و گل بشنوند.
 
23- در سایت زندگی شخصی مان، یک رُوم (
Room) به نام مشکل گشا (Moshkelgosha) بسازیم تا دیگران با ما چت (Chat) کنند.

24- هنگام مشاهده خوبی‏ها و نیکی‏های دیگران ، بلافاصله کلید پرینت اسکرین (
print screen ) را بزنیم و از آن عکس بگیریم.
 
25- در زمان ناتوانی، درماندگی و تاریکی زندگی دیگران ، کلید «
Power » برای آنان باشیم.

26- نگذاریم هر کسی در رُوم (
Room) زندگی مان چت نماید و در این صورت، او را ایگنور (Ignore) کنیم.

27- چشم‏های‏مان را به روی عیب های پنهان مردم، «
Close» کنیم.
 
28- گاه و بی گاه، کامپیوتر زندگی ما هنگ (
Hang) می کند که باید آن را با « فکر »، « مشورت » و «برنامه ریزی»، ری استارت (Restart) نماییم.

29- برای کپی گرفتن از دیسکت زندگی دیگران، نخست آن را ویروس یابی و سپس ویروس کشی کنیم.
 
30- مواظب باشیم که رایانه زندگی زناشویی‏مان، ویروس غرور و لجبازی به خود نگیرد. که در این صورت، ممکن است هیچ آنتی ویروسی نتواند آن را از بین ببرد.

31- اگر برای شخصیت و تصمیم‏گیری‏های خویش ارزش و احترام قائل هستیم، خودمان یکی از ‏
Gameهای کامپیوتر زندگی دیگران نباشیم.
 
32- فایل‏های مهم زندگی خود را گاه به گاه، اسکن (
Scan) کنیم تا اگر به ویروسی آلوده شده باشند ، سریعاً مشخص شود.

33- در حروف چینی کتاب زندگی، از شیوه «راست چین» و راست گویی استفاده کنیم، نه از شیوه «چپ‏چین» و دروغ‏گویی.
 
34- برای برنامه زندگی اجتماعی و به ویژه زندگی خانوادگی، همیشه ورژن‏های جدید و سازگار را معرفی کنیم.

35- پیش از پرینت گرفتن از سخنان‏مان، پیش نمایش چاپ (
print preview) آن را مشاهده کنیم.

36- در تجارت و کارهای مالی و اقتصادی، سرمایه‏ها و دارایی‏های خود را در یک درایو (
Drive) نریزیم؛ بلکه آنها را در درایوهای گوناگون پخش کنیم تا اگر به فرمت (Format) یک درایو مجبور شدیم، درایوهای دیگر را محفوظ داشته باشیم.
 
37- اگر روزی رایانه زندگی ما با همسرمان هنگ کرد ، سه کلید «
ctrlکنترل اعصاب »، «Alt انصاف» و «deletدلیل عصبانیت» را بزنیم.

38- مکان‏نمای ارتباطات ما با آدم‏های ناباب و ناجنس به صورت «فلش» نباشد؛ بلکه به صورت«ولش» باشد.
 
39- هارد مغز خود را از برنامه های غیرمفید ، پر نکنیم ، تا فضا را برای نصب برنامه های مفید ، تنگ ننماییم.

40- برای این که از دیدن مانیتور زندگی، بیشتر لذت ببریم، کارت گرافیک بالا برای آن تهیه کنیم.

41- اگر مانیتور رایانه ما دارای رنگ های متنوع و متعدد باشد ، ولی مانیتور ارتباطات ما با مردم، حتماً باید یک رنگ باشد.
 
42- برای رایانه‏ زندگی دیگران نرم‏افزارهایی را معرفی کنیم که حداکثر هماهنگی را با سخت‏افزارهای موجودشان داشته باشند.

43- در خطاطی کامپیوتری، از برنامه «کِلْک» هم می توانیم استفاده کنیم، اما در خطاطی زندگی، از برنامه «کَلَک» نباید استفاده کنیم.
 
44- بکوشیم تا خوش اخلاقی را به جای این که در رم (
Ram) و حافظه موقت داشته باشیم، در رام (Rom) و حافظه پایدار داشته باشیم تا در هنگام آغاز (Start) ارتباط با دیگران، آن را به کار گیریم.

45- اگر می خواهیم در زندگی خویش موفق و خوشبخت باشیم، باید خودمان زیرمنوهای
Programs را دقیقاً تنظیم کنیم و نباید بگذاریم که دیگران این کار را برای ما انجام دهند؛ اگر چه می توانیم در این زمینه، با آنان مشورت نماییم.
 
46- قانون کپی رایت زندگی اجتماعی به ما اجازه نمی دهد که سی دی بدی ها و عیب های دیگران را رایت کنیم.

47- در طراحی کتاب زندگی، از برنامه «فتوشاد» و «فری خند» و «کرل مزاح» نیز استفاده کنیم
  

شعر

همسرم می گفت بد جوری هراسانم همش
در پی آیینه بین و فال و فنجانم همش

حال و روزم از لحاظ روحی اصلا خوب نیست
هیچ می پرسی چرا در پای قلیانم همش؟

صبح، بی بی گل برایم یک خبر آورده بود
ازهمین رو با تاسف ، کلّه جنبانم همش

عاقبت تصویب شد قانون تجدید فراش
دارم احساس بدی، غمگین و نالانم همش

مثل سیر و سرکه می جوشد دلم ، دلواپسم
چونکه با اسم هوو می لرزد این جانم همش

همسر خوبی نبودم ، می پذیرم کاملا
خاطرت آسوده باشد فکر جبرانم همش

مُرد دیگر آن زن خود خواه لوس بی ادب
بعد از این یک خانم خوش خلق و مامانم همش

بوده ام ولخرج تا امروز اما بعد از این
در پی کفش و لباس و کیف ارزانم همش

هرچه می خواهی برایت می پزم عالی جناب
قرمه سبزی یافسنجان ؟تحت فرمانم همش

جای کافی شاپ و استخر و سونا و سینما
بیشتر پیش شما در خانه می مانم همش

جیغ هایم ، نعره هایم ،اخم هایم را ببخش
یک مریضی بود و فعلا تحت درمانم همش نیستی آش دهن سوزی ولی با این همه
بی شما حس می کنم در سطر پایانم همش

گفتم ای یارم، نگارم، همسرم اصلا نترس
کاسبی ها راکد و در اوج بحرانم همش

بنده فکر پاس چک هامم نه تجدید فراش
هیچ می پرسی چرا سر در گریبانم همش

ازدواج این روزها آن هم مجدد، ساده نیست
تازه از آن بار اول هم پشیمانم همش    

تا حالا پشت کامیونها راخوندید

پشت نوشته های کامیونهای
 
 
 
 
آب رادیاتور ماشین بخور محتاج نامردان نباش!

آدم دیوانه را بنگی بس است خانه پرشیشه را سنگی بس است!

اتوبوس من غصه نخور،منم یه روز بزرگ میشم!(ژیان)

اگر از عشقت نکنم گریه و زاری  / به جهنم که مرا دوست نداری!

اگه الله کند یاری / چه اف باشد چه سوسماری!

اگر خواهی بمیری بی بهانه / بخور ماست وخیار وهندوانه!

التماس۲A!

ای بلبل اگر نالی من با تو هم آوازم / تو عشق گل داری،من عشق گل اندامی!

ای روزگار / با ما شدی ناسازگار!

بپر بالا که گیر نمیاد!

باغبان در را مبند من مرد گلچین نیستم / من خودم گل دارم و محتاج یک گل نیستم!

بحث۳۰یا۳۰ ممنوع!

بخور و بخواب کارمه / الله نگهدارمه!

به مادرت رحم کن کوچولو!

تا جام اجل نکردم نوش / هرگز نکنم تو را فراموش!

تا سگ نشوی کوچه و بازار نگردی / تا کوچه و بازار نگردی نشوی گرگ بیابان!

تاکسی نارنجی / از من نرنجی!

تجربه نام مستعاری است که بر خطاهای خود میگذاریم!

جون من داداش یه خورده یواش!

جهان باشد دبستان و همه مردم دبستانی / چرا باید شود طفلی ز روز امتحان غافل؟!!

داداش مرگ من یواش / امان از دست گلگیر ساز و نقاش!

دختر ار بهر عفت میکند چادر به سر / نامه را از زیر چادر میدهد دست پسر!

درخت مکر زن صد ریشه دارد / فلک از دست زن اندیشه دارد!

در طواف شمع میگفت این سخن پروانه ای / سر پیچ سبقت نگیر جانا مگر دیوانه ای!

دلبرا دل به تو دادم که به من دل بدهی / دل ندادم که به من ساندوچ و دلمه دهی!

دلبری دارم چو مار عینکی / خوشگل وزیبا ولی کم پولکی!

دنبالم نیا آواره میشی!

.دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ / ای هیچ تر از هیچ تو بر هیچ مپیچ!

دودوتا هفتا کی به کیه!

حالا که خر تو خره ماهم پیرایدم(ژیان)

رخش بی قرار!

رقیف بی کلک مادر!

رنج گل بلبل کشید و برگ گل را باد برد / رنج دختر مادر کشید و لذتش داماد برد!

رود میرود اما ریگذارش میماند!

زندگی بدون عشق مثل ساندوچ بدون نوشابه هست!

زندگی بدون عشق مانند شلوار بدون کش هست!

«zoor nazan farsi neveshtam»

ژیان عشقت مرا بیچاره بنمود / ز شهر و خانه ام آواره بنمود!

سر پایینی نوکرتم / سر بالایی شرمندتم(ژیان)

شب و روز رانندگی در جاده ها کار من است / از خطر باکی ندارم جون خدا یار من است!

شکر بترازوی وزارت برکش / شو همره بلبل بلب هر مهوش!

(اینو برعکس هم که بخونی همین میشه)

عشق میکروبی است که از راه چشم وارد میشود و قلب را عاشق میکند!

قربان وجودی که وجودم ز وجودش بوجود آمده است!

کوه از بالا نشینی رتبه ای پیدا نکرد / جاده از افتادگی از کوه بالا میرود!

گاز دادن نشد مردی / عشق آن است که بر گردی!

گدایان بهر روزی طفل خود را کور میخواهند / طبیبان جملگی خلق را رنجور میخواهند!

تمام مرده شویان راضیند بر مردن مردم بنازم مطربان را که خلق را مسرور میخواهند!

گلگیرم ولی گل نمیگیرم!

نوکرتم ننه!

یه بار پریدی موتوری دو بارپریدی موتوری آخر می افتی موتوری!


بعضی از راننده کامیون ها جمله های جالبی مینویسن

پشت ماشیناشون ! حالا یا جنبه طنز داره یا جمله های فلسفیه

یا عاشقانه است یا…

آب رادیاتور ماشین بخور محتاج نامردان نباش!

آدم دیوانه را بنگی بس است خانه پرشیشه را سنگی بس است!

اتوبوس من غصه نخور،منم یه روز بزرگ میشم!(ژیان)

اگر از عشقت نکنم گریه و زاری  / به جهنم که مرا دوست نداری!

اگه الله کند یاری / چه اف باشد چه سوسماری!

اگر خواهی بمیری بی بهانه / بخور ماست وخیار وهندوانه!

التماس۲A!

ای بلبل اگر نالی من با تو هم آوازم / تو عشق گل داری،من عشق گل اندامی!

ای روزگار / با ما شدی ناسازگار!

بپر بالا که گیر نمیاد!

باغبان در را مبند من مرد گلچین نیستم / من خودم گل دارم و محتاج یک گل نیستم!

بحث۳۰یا۳۰ ممنوع!

بخور و بخواب کارمه / الله نگهدارمه!

به مادرت رحم کن کوچولو!

تا جام اجل نکردم نوش / هرگز نکنم تو را فراموش!

تا سگ نشوی کوچه و بازار نگردی / تا کوچه و بازار نگردی نشوی گرگ بیابان!

تاکسی نارنجی / از من نرنجی!

تجربه نام مستعاری است که بر خطاهای خود میگذاریم!

جون من داداش یه خورده یواش!

جهان باشد دبستان و همه مردم دبستانی / چرا باید شود طفلی ز روز امتحان غافل؟!!

داداش مرگ من یواش / امان از دست گلگیر ساز و نقاش!

دختر ار بهر عفت میکند چادر به سر / نامه را از زیر چادر میدهد دست پسر!

درخت مکر زن صد ریشه دارد / فلک از دست زن اندیشه دارد!

در طواف شمع میگفت این سخن پروانه ای / سر پیچ سبقت نگیر جانا مگر دیوانه ای!

دلبرا دل به تو دادم که به من دل بدهی / دل ندادم که به من ساندوچ و دلمه دهی!

دلبری دارم چو مار عینکی / خوشگل وزیبا ولی کم پولکی!

دنبالم نیا آواره میشی!

.دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ / ای هیچ تر از هیچ تو بر هیچ مپیچ!

دودوتا هفتا کی به کیه!

حالا که خر تو خره ماهم پیرایدم(ژیان)

رخش بی قرار!

رقیف بی کلک مادر!

رنج گل بلبل کشید و برگ گل را باد برد / رنج دختر مادر کشید و لذتش داماد برد!

رود میرود اما ریگذارش میماند!

زندگی بدون عشق مثل ساندوچ بدون نوشابه هست!

زندگی بدون عشق مانند شلوار بدون کش هست!

«zoor nazan farsi neveshtam»

ژیان عشقت مرا بیچاره بنمود / ز شهر و خانه ام آواره بنمود!

سر پایینی نوکرتم / سر بالایی شرمندتم(ژیان)

شب و روز رانندگی در جاده ها کار من است / از خطر باکی ندارم جون خدا یار من است!

شکر بترازوی وزارت برکش / شو همره بلبل بلب هر مهوش!

(اینو برعکس هم که بخونی همین میشه)

عشق میکروبی است که از راه چشم وارد میشود و قلب را عاشق میکند!

قربان وجودی که وجودم ز وجودش بوجود آمده است!

کوه از بالا نشینی رتبه ای پیدا نکرد / جاده از افتادگی از کوه بالا میرود!

گاز دادن نشد مردی / عشق آن است که بر گردی!

گدایان بهر روزی طفل خود را کور میخواهند / طبیبان جملگی خلق را رنجور میخواهند!

تمام مرده شویان راضیند بر مردن مردم بنازم مطربان را که خلق را مسرور میخواهند!

گلگیرم ولی گل نمیگیرم!

خوش به حال کچل ها!! (طنز)

من همیشه به کچل‌ها حسادت می‌کردم. بعد از خواندن این خبر، یک دلیل دیگر به دلایلم برای حسادت اضافه شد…

خبر: «موها زمان سکته را می‌دانند،‌ چون تحقیقات نشان می‌دهد موها می‌توانند تاریخچه‌ای از استرس‌های شخص را در خود ذخیره کنند.»

من همیشه به کچل‌ها حسادت می‌کردم. بعد از خواندن این خبر، یک دلیل دیگر به دلایلم برای حسادت اضافه شد.

۱- کچل‌ها زودتر از همه متوجه شروع بارش باران می‌شوند.

۲- کچل‌ها می‌توانند با خیال راحت شیشه اتومبیل را پایین بکشند و از جریان هوا لذت ببرند.

۳- آنها به راحتی می‌توانند برای رفتن به مهمترین مهمانی‌ها هم از موتورسیکلت استفاده کنند.

۴- مودارها اگر عرق بکنند، باید بروند حمام و کلی موهایشان را با شامپو چنگ بزنند تا چربی و عرق از پوست سرشان پاک شود ولی کچل‌ها با یک دستمال کاغذی مشکل را حل می‌کنند.

۵- کچل‌ها غصه‌هایشان کمتر است و مثل بقیه هر روز نگرانی ریزش موهایشان را ندارند.

۶- و بالاخره اینکه کچل‌ها استرس‌هایشان ذخیره نمی‌شود.

یک مملکت پر از دختر
محققان دانشگاه ماستریچ هلند گفته‌اند زن‌هایی که می‌خواهند فرزندشان دختر باشد،‌ باید مصرف زیتون، ماهی‌دودی، پنیر آبی،‌ سیب‌زمینی، گوشت‌های فرآوری شده، نان و پاستا (ماکارونی) را کاهش دهند.
با این حساب تا چند سال دیگر یک مملکت داریم پر از دختر. چون با این اوضاع و احوال قیمت‌ها، خوراکی‌هایی که گفته‌اند عمراً گیر نمی‌آید. اصولاً یک چند وقتی است مملکت دارد با تخم‌مرغ پیش می‌رود و قوت غالب جماعت همین است.

رشته های تحصیلی << طنز >>

۱)رشته تغذیه

رشته ای که اشتباهاً جزو رشته های دانشگاهی اومده. آینده شغلی بسیار تیره و تیریکی دارند. در بهترین حالت و در صورتی که شهرداری به فارغ التحصیلان این رشته مجوز بدهد میتوانند اقدام به باز کردن ساندویچ فروشی کنند! ضمناً دانشجویان فوق لیسانس هم میتونند Fast Food بزنند.از بزرگترین دستاورد های علمی این رشته در سالهای اخیر کشف فرمول سس هزار جزیره بوده است! از جمله دروس این رشته: هات داگ-۱ هات داگ۲ – سوسیس کاربردی- انسان و کالباس و…. میباشد! از بزرگان این علم هم میتوان به اکبر کثیف (ساندویچ فروشی اکبر کثافت) اشاره کرد.

۲) مهندسی راه و ساختمان :
عمله سابق- دیگه فقط مونده بود کارگر ساختمانی رو دانشگاه ها بدند بیرون که خوشبختانه این امر هم با تلاش متخصصان و دانشمندان ایرانی محقق شد و ما از این به بعد کارگر هم از دانشگاه میاریم! روزی رو تصور کنید که از صبح وانت های شهرداری جولوی دانشکده فنی توقف میکنند و بچه های راه و ساختمان رو میبرند سر ساختمان! در این رشته معیار بهترین دانشجو برای دانشجویانی است که بیشتر از همه بتوانند آجر را به بالا بندازند. دروس این رشته عبارتند از: بیل مقدماتی؟ بیلچه- روش های چیدن تیرآهن- فرمولاسیون درست کردن سیمان و …….

۳) رشته ادبیات:
گیج ترین و گلابی ترین دانشجوهای ایران در این رشته تحصیل میکنند (توصیه میکنم اگر یه وقت دلتون گرفت واسه بازکردنش برید دانشکده ادبیات!) از جمله بزرگترین دانشمندان این رشته حافظ و سعدی و عارف قزوینی و ایرج میرزا! بوده اند که حتی تحصیلات دبیرستانی هم ندارند (علمی که بزرگانش سواد درست حسابی ندارند دیگه معلومه چی میشه….!) از ابهامات بزرگ این رشته این نکته میباشد که انوری بالاخره شاعر قرن پنجم است یا نهم! فارغ التحصیلان این رشته میتوانند به عنوان مصطفی رحماندوست مشغول به کار شوند! از دروس این رشته: زندگی نامه و آثار حافظ- زندگی نامه و آثار سعدی- زندگی نامه و آثارنظامی- زندگی و آثار فرخی سیستانی و یزدی و شمالی و بلوچی و…..!

۴) رشته مهندسی صنایع:
رشته ای که فقط اسمش مهندسی صنایع می باشد و گرنه دانشجویان این رشته مهندسی صنایع دستی هم بلد نیستند چه برسه…. تا به امروز شخص قابل ذکری در این رشته مشغول به تحصیل نبوده و شاید معروفترین دانشمند این رشته امیر حجوانی باشد که با رتبه ۴۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ مشغول تحصیل در رشته مهندسی صنایع می باشد!

۵) رشته مهندسی کامپیوتر (بخونید مهندسی رایانه):
خدا پدر مادر مخترع کامپیوتر رو بیامرزه که اگه اون نبود الان تعداد دانشجوهای این مملکت به نصف تقلیل پیدا میکرد.ا ین روزا دیگه عادی ترین جمله ای که از یک دانشجو شنیده میشود این است: کام میخونم! نکته جالب در مورد این رشته تفکیک آن به دو گرایش نرم افزار و سخت افزار میباشد که دانشجویانی که تبحر خاصی در زمینه Fifa2006 و Max.p و …. دارند وارد گرایش نرم افزار و کسانی که میتوانند با انگشست شصت پایشان دکمه Power کامپیوتر را بزنند وارد گرایش سخت افزار میکنند. فارغ التحصیلان این رشته حوالی خیابان جمهوری مشغول فروختن CD میباشند! از دروس این رشته: بیل گیتس شناسی ۱؟ سی دی مقدماتی- تفاوت Monitor و TV و….

۶) داروسازی:
نفس-زندگی-بهترین رشته دانشگاهی. رشته ای که هیچ نقطه ضعفی ندارد. تنها نکته منفی این رشته دانشجویانش میباشند که از سال سوم به خاطر آشنایی با انواع داروهای نئشه آور مشغول پاک کردن شیشه های فضا پیما میباشند!!! (البته دختراشم خدایی آخر ضد حالن!) کسانی که در این رشته تحصیل میکنند همشون از بزرگان جامعه هستند! تنها رشته ای که هنوز خز نشده و اون به این دلیل می باشد که هرکسی رو توش راه نمیدن و فقط آدم باحال ها رو راه میدن (پسراشو میگم!) از دروس این رشته: فارمالوژی- فارماتو گرافی- فارماسی- فارما توپیک- شیمی!

۷) رشته دامپروری:
رشته ایسیت بسیار مفید، مفیدتر از هرچی رشته دانشگاهی چون ما از شیر، گوشت، پوست، روده، استخوان، حتی تپاله دامها استفاده میکنیم. درخصوص دام دانستن این موضوع جالبست که هیچ چیزی از دامها دور ریختنی نیست. از گوشت و شیر آن که مشخص چه استفاده هائی میگردد. ازدل و روده و آت و آشغالهی دام در صنایع کالباس و سوسیس سازی و از تپاله آن در زمینه سوخت نیروگاههای هسته ای استفاده میشود.
البته این رشته به دو زیرگروه نظری و کاربردی تقسیم میشود. از مشاهیری که از این رشته فارغ الحتصیل شده اند میتوان به چوپان دروغگو اشاره کرد. شایع است که چوپان دروغگو مرده بود شب اوّل قبر ازش سؤال میکنن: اسم تو چیست؟
میگه: دهقان فداکار.
از دروس مهم این رشته میتوان به این موارد اشاره کرد: چراندن دام در صحرا، نواختن نی، جمع آوری و خشک کردن علوفه برای زمستان، تهیه سوخت مناسب از تپاله و …..

اگه یه روز دنیا دست زنها بیفته چی میشه؟ (طنز)

اگه یه روز دنیا دست زنها بیفته چی میشه؟ (طنز)
یک روزنامه نگار سیبیل کلفت می گوید: اوا! خدا آن روز را نیاورد مگر از جان و مال و ناموس و زندگی مان گذشته ایم؟

یک متخصص فناوری های نوین می گوید: همه مون را می ذارن سینه دیوار، نفری یه گلوله خرجمون می کنند به چه قشنگی! بعدش هم می گن حیف همون یه گلوله!

یک کارشناس ارشد غذاهای دریایی عقیده دارد: روزی که دنیا بیفتد دست این ضعیفه ها، ارکان نظام های دموکراتیک مرد مدار، به لرزه می افتد. روز اول مردها را کنج خانه ها به امر خطیر «بشور و بساب» می گمارند، خودشان به خیابان ها می آیند یک رفراندوم راه می اندازند که تنها زن ها در آن حق رای دارند. بعد نتیجه شمارش آرا با نظارت شوراهای یک روزه این می شود که ?/?? درصد رای دهندگان به خروج آقایان از حاکمیت رای می دهند!

آن یک دهم درصد را هم برای افه دموکراسی کنار می گذارند.

کامران خان همسایه مامانم اینها ضمن اشاره به انقراض حکومت های زن سالار در هزاره های پیشین و مسبوق به سابقه بودن شکست های مکرر زنان در اداره امور مملکتی فرایند سپردن امور به ضعیفه ها را فرآیندی از پیش شکست خورده می داند.

اما خواهر یک کودک فهیم می گوید: آهای! آقایان! بیچاره همین حالا هم دنیا دست زنان می باشد، (شما توی باغ نمی باشید!)

توصیه هایی برای تمامی ماههای سال ( مطالب طنز )

فروردین : تو که حال و حوصله سر و کله زدن با بچه های دماغوی فامیل رو نداری ...
دلت هم واسه صنار سه شاهی عیدی که لک نمی زنه ...
پس بگیر توی این هوای خوب راحت بخواب !

اردیبهشت : توی این هوا راه می افتی توی خیابون ،
یکی دیگه هم دیدی هوایی شده بود راه افتاده بود توی خیابون ، بعد خب ...
بهتون گیر میدن ها ...!
دنبال درد سر نگرد ، راحت بگیر بخواب !


خرداد : بیخودی میری بیرون که چی ؟
مگه نمی خوای امتحان پایان ترم رو با گواهی پزشکی حذف کنی ...؟
پس دنبال یه دکتر آشنا بگرد و بعدش تو خونه بخواب تا همه فکر کنند حالت بده ... !


تیر : باز فصل میوه شروع شد ...
گیلاس که دل درد میاره ، هلو که گرونه ، هندونه بخوری سردیت می کنه ،
زرد آلو نفخ میاره ... مگه مرض داری خودتو مریض کنی؟ ...
خوب مثل بچه آدم بخواب !


مرداد : بیرون عین جهنم داغه ...
تا مخت نیمرو نشده یه جای خنک زیر کولر پیدا کن بخواب ...!


شهریور : از ما گفتن ... این آخرین فرصت خوابه ها ...
پس فردا باز درس و کلاس و مصیبت ...
از این فرصت آخر واسه خوابیدن خوب استفاده کن ...!


مهر : حال و حوصله درس خوندن رو که نداری ؟ ...
داری؟ ...
پس واسه فرار از گیر دادن های بابات بگیر یه گوشه تو اتاقت تخت بخواب ...


آبان : ماه مزخرفیه ...
بیرون که انگار قاتی دود ها یکم اکسیژن هم به کار بردن ...
دوست داری تنگی نفس بگیری؟ ...
حال داری بعد هربار بیرون رفتن بری حموم؟ ...
بگیر بخواب خلاص !


آذر : کی گفته زیر باران باید رفت ....؟
احمقانه ترین کار دنیا زیر باران رفتنه !
یه جایی ردیف کن یه پتو بکش رو خودت ، چرت می چسبه ... نه؟


دی : دیگه خود اخبار هم داره میگه به علت برف شدید
اگه کار ضروری ندارین از خونه بیرون نیاین ...
پس بچه حرف گوش کنی باش و تو خونه بخواب !


بهمن : تو روز خوش بیرون نبودی ..
حالا تو سرمای زمستون میخوای کجا بری ؟
الکی خودت رو گول نزن ...
پس بخواب دیگه !


اسفند : همه دارن خونه تکونی میکنن ...
کلی اسباب اثاثیه باید جابجا کنی ...
بهترین بهونه واسه از زیر کار در رفتن چیه؟ ...
بگیر بخواب !!

پلیس در نقاط مختلف دنیا

آمریکا:

شما خلاف می کنید. پلیس شما را دستگیر میکند. احیاناً آن وسط مقادیری مشت و لگد توسط افسر پلیس دریافت میدارید. یک نفر از این صحنه فیلم میگیرید و در اینترنت پخش می کند. صحنه ضرب و شتم شما از 222 کانال خبری و سیاسی پخش می شود. پلیس رسوا می شود. پلیس از مردم آمریکا عذرخواهی می کند. پلیس 15 میلیون دلار به شما غرامت می دهد. شما نیز به خاطر جرمی که مرتکب شده اید مجازات می شوید.


ایتالیا:

شما خلاف می کنید. پلیس شما را دستگیر می کند. شما به پلیس رشوه می دهید. شما آزاد می شوید!


فرانسه:

شما خلاف می کنید اما پلیس شما را دستگیر نمی کند چون فعلاً به خاطر حقوق پایینش در حال اعتصاب است.. .


انگلیس:

شما خلاف می کنید و پلیس یک مسلمان سیاه پوست عرب را به جای شما دستگیر می کند.


آلمان:

شما خلاف می کنید و سگ های پلیس ردتان را پیدا می کنند و شما را دستگیر می کنند.


سوئیس:

شما خلاف نمی کنید .پس نیازی به حضور پلیس نیست.



عراق:

شما خلاف می کنید. پلیس شما را دستگیر می کند. در حین دستگیر شدن بمبی که در جورابتان جا سازی کرده اید منفجر می کنید و به همراه پلیس می ترکید!!


چین:

شما خلاف می کنید. شما اعدام می شوید!


امارات:

شما حال و حوصله خلاف ندارید و به جایش با همراهی پلیس ، از کشور های همجوار دختر وارد می کنید!



هندوستان:

شما خلاف می کنید. پلیس شما را دستگیر می کند و شما عاشق دختر رییس پلیس می شوید و توسط اون دختر از زندان فرار می کنید و در حالیکه دو تایی آواز میخوانید و دور درخت می چرخید و روسری دورگردن معشوقه تان می پیچید و هی دستش را می گیرید و می کشید و ول میکنید به دوردست ها فرار می کنید.


هلند:

از آنجا که همه کار های خلاف در این کشور خلاف محسوب نمی شوند بنابراین شما خواهر و مادر مردم را هم که به یکدیگر پیوند بزنید باز هم خلاف محسوب نمی شود و پلیس دستگیرتان نمی کند!


روسیه:

شما خلاف می کنید اما قبل از آنکه توسط پلیس دستگیر شوید توسط گروه های رقیب کشته می شوید.


یه جای دور:

شما خلافی نمی کنید اما پلیس شما را دستگیر می کند. شما ناپدید می شوید. یک هفته می گذرد و خبری از شما نمیشود. دو هفته میگذرد و کسی خبری از شما ندارد. پلیس دستگیری شما را تکذیب می کند. اداره قضاوت نسبت به وجود شما ابراز بی اطلاعی می کند. بیمارستان ها و زندان ها و پزشکی قانونی هم از شما خبری ندارند. در پایان هفته سوم یک سایت محارب و معاند و فتنه گر و برانداز و اغتشاش گر و حرمت شکن مکان دقیق دستگیری ، همراه با فیلم ضرب و شتم تان را پخش می کند. پلیس از طریق 222 کانال خبری و سیاسی این اتفاق را تکذیب می کند و فیلمبردار این صحنه را تحت تعقیب قرار می دهد! شما هم بالاخره یه بلایی سرتان می آید. نگران نباشید...!

10 دروغ رایج زنان به مردها

در زندگی روزمره ممکن است اتفاقاتی رخ دهد و یا شرایطی پیش آید که مجبور به گفتن دروغ مصـلحتی شـویم.برخی از زنان معمولا" سعی میکنند با توسل به دروغهای ظریف و بی ضرر برخی موقیعتها را به سود خود تغییر دهند.
در این بخش به
۱۰ دروغ رایج  این زنان اشاره می کنیم
:
دروغ شماره ۱۰

ـ من تو رو همین جوری که هستی دوستت دارم!
آیا واقعا" تصور می کنیـد که او دوست ندارد هیچ تغـیـیـری در شمـا بـوجـود بـیاید؟ هیچ تغییری؟ ممکن است همسرتان خواستار تغییرات زیادی در شـما باشـد مگـر ایـنکه در ماه عسل بسر ببرید چون در این زمان شما یک مرد کامل برای همسرتان هستید. دیر یا زود او متوجه اشتباه خود خواهد شد.
دروغ شماره
۹

ـ من عاشق رفت و آمد و معاشرت با دوستان تو هستم!
گذشه از اینکه دوستان شما تا چه اندازه جالب می باشند، هـمـسرتـان علاقه ای به حضور مداوم آنها در کنار شما ندارد. اگرچه ممکن است در روزهای اول بروز ندهد ولی بالاخره صبرش تمام شده و شما را از این کار منع خواهد کرد.
دروغ شماره
۸

ـ جمع و جور کردن خونه را دوست دارم!
این هم از آن دروغ هایی است که همسر شما ممکن است در اوایل ارتـباط شـما بیان کند. اینکه "دوست دارم ظرفهای نشسته را بشویم"، "لبـاسـهای کثیف تو را شسته و اتو کنم"، دیری نخواهد انجامید که این دروغ او نیر برملا خـواهـد شد و از شـما خــواهد خواست که نوبتی ظرفها را بشویید و زحمت جوربهایتان را خودتان بکشید.
دروغ شماره
۷

ـ من عاشق خانواده تو هستم!
اگر مرد خوش اقبـالی باشیـد همـسرتان ممـکن اسـت دروغ نـگـوید که دوست دارد با خانواده شما رفت و آمد کند. اگرچه شاید او از آنها شما متنفر باشد ولی برای اینکه احساسات شما جریحه دار نشود راستش را نخواهد گفت. برای اینـکه عـلاقه واقـعی هسمرتان را نسبت به خانواده خود بفهمید کافی است به او بگویید که مادرتان بـرای فردا شما را به نهار دعوت کرده و به عکس العمل هـمـسرتان توجـه کنیـد: اگر تمامـی عضلات صورتـش سـفت شـد و با یـک لبـخـند زوری زیـر لب و آرام گفت "خیلی خوبه" آنوقت نتیجه بگیرید که او کشته مرده خانواده تان نیست.
دروغ شماره
۶

ـ من عاشق ورزش هستم!
این هم از آن دروغـهای روزهـای اول زندگی است. او برای ایـنکـه نـشان دهـد با زنهای دیگر متفاوت است و اینکه دارای علایق مشترک با شما میباشد پا به پای شما جلوی تلویزیون می نشیند و تا دیر وقت فوتبال تماشـا می کنـد ولی بعد از گذشـت چـند ماه شکایتها شروع شده و متاسفانه دیگر نـخـواهید تـوانسـت با خـیال راحـت بـه تماشای فوتبال بنشینید.
دروغ شماره
۵
ـ از اینکه می گویی چاق هستم اصلا دلخور نمی شوم!
فرقی نمی کند که شما چه می گویـید، در هر صورت او عـصبـانی مـی شود. اگر بگویید که خیلی زیبا است متهم میشوید به دروغگویی چرا که او فکر می کند گفته شما صرفا برای آرام کردن او و نرنجیدن بـخاطر چربــیهای اضـافه اش اســت. از طـرف دیگر اگر اضافه وزنش را گوشزد کنید قطعا" یک دعوای حسابی در اتاق نشیمن شما رخ خواهد داد.
دروغ شماره
۴

ـ حق با تو است!
خیلی وقتها بحث و جدال شما با همسرتان با این جمله او تمام می شود: "باشه حق با تو ست، تو خیلی بهتر از من می فهمی". همسر شما فقط برای بریدن صدای شما این جمله را می گوید در حالیکه هنوز اعتقاد دارد که حق با اوست و کسی که اشتباه می کند شما هستید و پیش خودش میگوید: " بالاخره می فهمه که اشتباه می کنه" و سپس به دنبال دلیلی برای توجیه حرفش خواهد گشت.
دروغ شماره
۳

ـ برایم مهم نیست که به زنهای دیگر نگاه کنی!
اگرچه ممکن است همسرتان برای ایـنـکه وانـمود کند که زن خونسـرد و روشـن فکری است این دروغ را بشـمـا بـگوید اما او دوست ندارد که شما حتی به یک ماکت زن مو قرمز پشت ویترین مغازه نگاه کنیـد. او مـی خـواهـد که نگاه شـما فقط به او باشد و نه دیگری. بنابر این اگر او به شما گفت که مهم نیست و اذیت نمیشود هیچگاه چشمان خود را بیش از اندازه به اطراف منحرف نکنید چون در غیـر اینـصورت باید منتـظر ضـربات محکم به سر و صورتتان باشید!
دروغ شماره
۲

ـ پول برای من هیچ اهمیتی ندارد!
پول اهمیت ندارد، ولی مقدارش چرا! هر چند ممـکـن اسـت درسـت نبـاشـد که بگوییم همه زنها موجودی حساب بانکی همسرشان برایشان مهم است ولی اکثر آنها دوست دارند که از لحاظ اقتصادی در یک حد متـعادل و رفاه نسبی قرار داشته و دارای استقلال مالی باشند.
دروغ شماره
۱

ـ نگران نباش عزیزم، این برای همه پیش میاد!
اکثر مردان در مرحله ای از زندگیشان موقتا" دچار ناتوانی جـنـسی می شـوند و اکثر زنان نیز از این موضوع مطـلع هـسـتند. با این حال این مـساله بـدان مـعنا نیست که همسر شما شاکی و دلـخور نمی شود. این دروغ یـکـی از چـنـدیـن دروغ جنـسـی میباشد که زنان بـرای جریـحه دار نشدن احساسات همـسرشان بـه آنـها مـی گویند، دروغهایی که خوشبختانه مضر نیستند. در نـهایت حتـی اگر شـما برای همسرتان یک شریک جنسـی ایـده آل نـباشـید، هـمسرتـان از بین همه مردان شما را انتخاب کرده بدون اینکه خـوب یا بد بودن آمیزش برایش فرقی داشته باشد.
حال که با دروغهای احتمالی همسرتان آشنا شدید می توانید خودتان را آماده کنید. خبر خوب اینکه آنچه که تا بحال دروغ نامیده شد فقط پیچاندن های ظریفی میباشند که نه تنها مضر نیستند، بـلکه برای تجدید روحیه و تحکیم زندگی شما مفید خواهند بود. دروغهای مشابهی نیزمیگویـنـد کـه دانـسـتـن آنـها خالی از لطف نیست

راه کارهای شب امتحان

تقلب چیست !؟

یک سری اعمال ننگین در صورت با عرضه بودن واین کاره بودن

شخص امتحان دهنده آخر عاقبت خوش وخرمی دارد.نوعی هلو برو تو گلو  !

.

.

.

یه تعریف دیگه از تقلب !

۱٫یک روش غیر اصولی و ناجوانمردانه برای نتیجه گرفتن در امتحان

۲٫تنها روش اصولی و مبتنی بر عقل برای نتیجه گرفتن در امتحان !

.

.

.

تعریف مراقب :

موجودی ستم کار و ریا پیشه که متاسفانه چشم و گوش و باقی حواس را هم دارد !

سیستمی که نقش دزدگیرمنازل را سر جلسه ایفا میکند !

گالری ضدحال ! موجودی که  روی سینه اش نوشته شده : من مراقبم،شما چطور!؟

یک نوع تله موش زنده !

.

.

.

من هنوز یک دور هم کتاب رو نخوندم !

شما چطور!؟

.

.

.

حالا  وقت برای درس خوندن داریم، کووو. . .تا فردا

زمزمه های  شیطانی شب امتحان !

احوالات دانشجو!

 شروع ترم
شروع ترم
یک هفته بعد از شروع ترم

یک هفته بعد از شروع ترم
دو هفته بعد از شروع ترم
دو هفته بعد از شروع ترم
قبل از امتحان میان ترم
قبل از امتحان میان ترم
در طول امتحان میان ترم
در طول امتحان میان ترم
بعد از امتحان میان ترم
بعد از امتحان میان ترم
قبل از امتحان پایان ترم
قبل از امتحان پایان ترم
اطلاع از برنامه پایان ترم
اطلاع از برنامه پایان ترم
هفت روز قبل از پایان ترم
هفت روز قبل از پایان ترم
شش روز قبل از پایان ترم
شش روز قبل از پایان ترم
پنج روز قبل از پایان ترم
پنج روز قبل از پایان ترم
چهار روز قبل از پایان ترم
چهار روز قبل از پایان ترم
دو روز قبل از پایان ترم
دو روز قبل از پایان ترم
یک روز قبل از پایان ترم
یک روز قبل از پایان ترم 
شب قبل از امتحان
شب قبل از امتحان 
یک ساعت قبل از امتحان
یک ساعت قبل از امتحان
در طول امتحان
در طول امتحان
هنگام خروج از سالن امتحان
هنگام خروج از سالن امتحان
بعد از امتحان 
بعد از امتحان
یا
بعد از امتحان

قبولی در کنکور به صورت تضمینی

اولین روش موثر برای قبولی اینه که به من اعتماد داشته باشین.یادتون باشه اسم موسسه من اینه:"کانون فرهنگی هنری غیرانتفاعی مردمی با تضمین بعدا شما پولمو کامل بده اصلا قابل نداره "...در نتیجه می ریم سراغ راهکارهای موسسه اینجانب...

 

اول اینکه به هیچوجه نباید بیشتر از یک ماه برای خوندن وقت بذارین...دقیقا یک ماه قبل از کنکو شروع می کنین به خوندن.یادتون نره وقت شما خیلی مهمتر از این موضوعاته و کارای خیلی مهمتر از خوندن برای کنکور دارین.مث چت کردن،وبلاگ نویسی،اس ام اس بازی،کل کل با مامان،کندن سبیل بابا وقتی که خوابه،خوندن شماره تلفنای تو دفترچه تلفن داداش(همون کاکا)،خوندن دفترچه خاطرات آبجی(همون همشیره)و صد البته خوردن...
روزانه حداکثر دو ساعت رو به خوندن درس برای کنکور اختصاص بدین...به همون دلیل بالا.
از همون روزی که شروع کردین به درس خوندن برای کنکور به همه فک و فامیل بگین که می خواین با قبولی تو یه رشته عجیب و تک که البته رشته دلخواهتونه همه رو تعجب زده بکنین...بعد اگه یه رشته گلابی( قبول شدین که به همه می گین:"دیدی گفتم رشته دلخواه من باعث تعجبت می شه"یا مثلا:"چیه؟مگه همه باید عشق دکتر مهندسی باشن؟؟قصد من خدمته"...یا مثلا"رشته رو حال می کنی؟؟؟ااا؟چته؟بابا چرا خوشحال نیستی.مرگ تو من خیلی سعی کردم تا رشته دلخواهم قبول بشم به جون تو...می گم تو رو کفن کردم...خیلی زور زدم تا این رشته رو قبول بشم تو بمیری"...که با این قسم و ناله نفرینا طرف مقابل سریعا و قبل از اینکه به لقاءالله بپیونده حرفتونو باور می کنه. اگه اصلام قبول نشدین می تونین بگین:"حیف که درسای اختصاصیمو وقت نکردم دوره کنم"یا مثلا:"رشته من نیس که تقاضاش زیاده...منم که عشق درسو دانشگاه ندارم که...گفتم این بنده خداها قبول بشن...واسه همین کشیدم کنار"...اگرم یه رشته خوب قبول شدین که معلوم می شه اصلا به حرفای من گوش نکردین و روشهای منو درست انجام ندادین.
خوب.می رسیم به چن روز مونده به کنکور.یادتون باشه این چن روز حسابی ناز کنین.یادتون باشه که بعد از اعلام نتایج کنکور دیگه کسی محل چیزم بهتون نمی ذاره.پس تا می تونین ناز کنین.می تونین از مامان بخواین براتون موبایل جدید بخره و از بابا بخواین واسه تون یه ماشین بگیره...از غذا هم واسه خودتون کم نذارین.

 

روز کنکور وقتی سرجلسه نشستین باید به فکر زیبایی کارتون باشین.پرسشنامه که تاثیری تو زیبایی کار نداره چون کسی نگاهش نمی کنه پس پرسشنامه رو بذارین کنار و ببینین کدوم گزینه از هر سوال،پاسخنامه رو قشنگتر می کنه.

 

حواستون باشه تا وقتی بسکوته(بیسکوئیت) رو می دن سر جلسه بمونین.پولشو دادین باید بسکوتشو بگیرین.بسکوتو که گرفتین بزنین بیرون و تو فضای آزاد بسکوتو بزنین تو رگ.

 

ترجیحا بزنین برین کافی نت یا کافی شاپ یا کافه گلاسه و این جور کافه ها و تا یک ساعت بعد از تموم شدن وقت امتحان همونجا باشین...بعد از اون می تونین برین خونه و خودتونو برای آخر کار آماده کنین...

 

آخر کارم که یادتون نرفته...هر کدوم از نتایجو که گرفتین از همون جوابایی که گفتم استفاده کنین.

 

در ضمن...دستمزد و شیرینی ما یادتون نره.

 

با سپاس از حسن انتخاب شما

تاریخچه چس فیل

سلام علیکم

حال شما؟شطولا به سر میبرین؟

بالاخره وجدانمونا زیر پا گذاشتیم و به عمل قبیح دزدی دست زدیم

البته من چون بچه ی خوبیم منبع اپ امروزما میگم

بخونین:

از اين به بعد به‌جاي واژه‌ي نادرست و بو دار چُسِ فيل بگوييم: ...

 

آيا مي‌دانيد چرا ما ايراني‌ها به ذرت بو داده مي‌گوييم چُسِ فيل؟

حتماً خيلي چيزها به ذهن‌تان مي‌رسد، اما صبر كنيد خيلي پيچيده‌اش نكنيد. اولين ذرت بو داده‌هايي كه در ايران به فروش مي‌رسيد محصول كارخانه‌ي آقاي چستر فيلد بود. ما ايراني‌ها هم كه در كوتاه كردن و از سر و ته اسم‌ها زدن استاديم، رفته رفته واژه‌ي چستر فيلد را به چُسِ فيل تقليل داديم!!! بيچاره آقاي چستر فيلد!!!

اما خوب است اين را هم بدانيد كه فرهنگستان زبان فارسي واژه‌ي مناسب براي ذرت بوداده را گُلْ بلال انتخاب كرده است. حالا اين به سليقه‌ي شما بستگي دارد كه هنوز هم بخواهيد به ذرت بو داده بگوييد چُسِ فيل يا از اين به بعد به جاي اين واژه‌ي نادرست مي‌گوييد گُلْ بلال؟!!! يا شايد هم همان ذرت بو داده را بيشتر مي‌پسنديد!

 خیشن بود مگه نه؟

خوب ما دیگه بریم

امروز حس حرف زدن ندارم

فعلا بایز

منبع: http://www.dokhtaresfooni.blogfa.com/

زدواج چیست؟؟؟؟؟

یش بابایی می رومو و از ازش می پرسم: «ازدواج چیست؟»، بابایی هم گوشم را محكم می پیچاند و می گوید: «این فضولی ها به تو نیومده، هنوز دهنت بوی شیر میده، از این به بعد هم دیگه توی خیابون با دخترای همسایه ها لی لی بازی نمی كنی، ورپریده!»، متوجه حرف های بابایی و ربط آنها به سوالم نشدم بابایی  پرسید: «خب حالا واسه چی می خوای بدونی ازدواج یعنی چی؟!»، در حالی كه در چشمام اشك جمع شده بود می گویم: «بابایی بهتر نیست اول دلیل سوالم رو بپرسید و بعد بكشید؟!»، بابایی با چشمانی غضب آلوده گفت : «نخیر! از اونجایی كه من سلطان خانه هستم و توی یكی از داستان ها شنیدم سلطان جنگل هم همین كار رو می كرد و ابتدا می كشید و سپس تحقیقات می كرد، در نتیجه من همین روال را ادامه خواهم ...» بابایی همانطور كه داشت حرف می زد یك دفعه بیهوش روی زمین افتاد، باز هم مامانی با ملاقه سر بابا رو مورد هدف قرار داده بود، این روزها مامان به خاطر تمرین های مستمرش در روزهای آمادگی اش به سر می بره و قدرت ضربه و هدفگیری اش خیلی خوب شده،البته پخش سریال جومونگ این اواخر بی تاثیر نبوده. ملاقه با آنچنان سرعتی به سر بابایی اصابت كرد كه با چشم مسلح هم دیده نمی شد.

 

مامانی گفت: «در مورد چی صحبت می كردین كه باز بابات جو گیر شده بود و  گفت سلطان خونه است؟!»، و من جواب دادم: «در مورد ازدواج»، مامانی اخمهاش توی همدیگه رفت و ماهیتابه رو برداشت و به سمت بابایی كه كم كم داشت بهوش می یومد قدم برداشت، مامانی همونطور كه به سمت بابایی می یومد گفت: «حالا می خوای سر من هوو بیاری؟! داری بچه رو از همین الان قانع می كنی كه یه دونه مامان كافی نیست؟! می دونم چكارت كنم!»، مامانی این جمله رو گفت و محكم با ماهیتابه به سر بابایی زد و بابایی دوباره بیهوش شد.

 

بعد از بیهوش شدن بابایی، مامان ازم خواست كل جریان رو براش توضیح بدم، منهم گفتم كه موضوع انشا این هفته مون اینه كه «ازدواج را توصیف كنید.»، بابایی كه تازه بهوش اومده بود گفت: «خب خانم! اول تحقیق كن، بعد مجازات كن! كله ام داغون شد!»، و مامانی هم گفت: «منم مثل خودت و اون آقا شیره عمل می كنم، عیبی داره؟!»، بابایی به ماهیتابه كه هنوز توی دستای مامانی بود نگاهی كرد و گفت: «نه! حق با شماست!»، مامانی گفت: «توی انشات بنویس همه ی مردها سر و ته یه كرباسن !»

 

بابابزرگ كه گوشه ی اتاق نشسته بود و داشت با كانالهای ماهواره ور می رفت و هی شبكه عوض می كرد متوجه صحبت های ما شد و گفت: «نوه ی گلم! بیا پیش خودم برات انشا بگم!»، مامانی هم گفت: «آره برو پیش بابابزرگت، با هشت ازدواج موفق و دوازده ازدواج ناموفقی كه داشته می تونه توضیحات خوبی برات در مورد ازدواج بگه!»

 

پیش بابابزرگ می روم و بابابزرگ می گوید: «ازواج خیلی چیز خوبی است، و انسان باید ازدواج كند ... راستی خانم معلمتون ازدواج كرده؟ چند سالشه؟ خوشـ ...»، بابابزرگ حرفهایش تمام نشده بود كه این بار ملاقه ای از طرف مامان بزرگ به سمت بابابزرگ پرتاب شد، البته چون مامان بزرگ هدفگیری اش مثل مامانی خوب نیست ملاقه به سر من اصابت كرد.

 

به حالت قهر دفترم رو جمع می كنم و پیش خواهر می روم، نمی دانم چرا با گفتن موضوع انشا در چشمانم خواهرم اشك جمع می شود، و وقتی دلیل اشك های خواهر رو می پرسم می گوید: «كمی خس و خاشاك رفت توی چشمم!»، البته من هر چی دور و برم رو نگاه می كنم نشانی از گرد و خاك نمی بینم، به خواهر می گویم: «تو در مورد ازدواج چی می دونی؟» و خواهرم باز اشك می ریزد.

 

ما از این انشا نتیجه می گیریم بحث در مورد ازدواج خیلی خطرناك است زیرا امكان دارد ملاقه یا ماهیتابه به سرمان اصابت كند!!!!


منبع: Lonely girl

تولد محمد ابن زکریای رازی

             کاشف الکل را به تمام عرق خوران دوعالم

                                         تبریک عرض می نمایم !

چرا دوچرخه خريدن از زن گرفتن بهتره؟

۱- دوچرخه ها حامله نميشن!
۲- شما هر موقع از ماه مي تونين با دوچرخه تون سواري کنين!
۳- دوچرخه ها پدر و مادر ندارن!
۴- دوچرخه ها نمي نالند ، مگه اينکه واقعا" يه مشکلي وجود داشته باشه!
۵- شما مي تونين دوچرخه تون رو با دوستاتون شريک بشين!
۶- دوچرخه ها اهميت نميدن که شما سوار چند تا دوچرخه ء ديگه شدين!
۷- موقع سواري ، شما و دوچرخه تون مي تونين هر دو در يک زمان به پايان کار برسين!
۸- دوچرخه ها اهميت نميدن که شما به دوچرخه هاي ديگه زل بزنين!
۹- شما هيچوقت نمي شنوين که: "مژده! شما دارين صاحب يه دوچرخه ء کوچيک ميشين"!
۱۰- اگه دوچرخه تون مشکلي براي سواري پيدا کنه مي تونين تعميرش کنين!
۱۱- دوچرخه ها اهميت نميدن که شما مجله ء دوچرخه بخرين!
۱۲- اگه دوچرخه تون شل باشه مي تونين سفتش کنين!
۱۳- اگه دوچرخه تون رديف نباشه مجبور نيستين با بحث و گفتگو سياست به خرج بدين!
۱۴- شما به کسي که روي دوچرخه تون کار مي کنه احساس حسادت نمي کنين!
۱۵- اگه حرف بدي به دوچرخه تون بزنين مجبور نيستين براي سواري بعدي ، کلي عذرخواهي کنين!
۱۶- شما تا هر موقعي که دلتون مي خواد مي تونين روي دوچرخه تون سواري کنين ، بدون اينکه جراحتي برداره!
۱۷- شما مي تونين هر موقعي که مي خواين سواري رو متوقف کنين ، بدون اينکه دوچرخه تون ديوونه بشه!
۱۸- دوچرخه ها بهتون توهين نمي کنن اگه سوارکار خوبي نباشين!
۱۹- دوچرخه ء شما نمي خواد با بقيه ء دوچرخه ها بره بيرون!
۲۰- دوچرخه ها اهميتي نميدن اگه شما دير به پايان برسين!
۲۱- شما مجبور نيستين قبل و بعد از سواري برين حمام!
۲۲- اگه دوچرخه تون قشنگ به نظر نمي رسه مي تونين رنگش کنين يا قطعاتش رو عوض کنين!
۲۳- شما مي تونين اولين باري که دوچرخه رو مي بينين باهاش سواري کنين ، بدون اينکه مجبور باشين براي شام ببرينش بيرون يا ببرينش سينما يا ...!
۲۴- تنها وسيله ء محافظتي که موقع سواري با دوچرخه مجبورين بپوشين ، يه کلاهه!
۲۵- توي مهموني ها راحت مي تونين تعريف کنين که چه سواري خوبي با دوچرخه تون داشتين.

نوشته هاي يك كودك نفهم!!

 نام و نام خانوادگي : امیر دینامیت كلاس: دبستان

موضوع انشا: سال گذشته را چگونه گذرانديد؟

قلم بر قلب سفيد كاغذ مي گذارم و فشار مي دهم تا انشاء ام آغاز شود. سال گذشته سال بسيار خوبي و پر بركتي مي باشد. سال گذشته پسر خاله ام زيرچرخ تريلي رفت و له گشت و ما در مجلس ترحيمش شركت كرديم و خيلي ميوه و خرما و حلوا خورديم و خيلي خوش گذشت. ما خيلي خاك بازي كرديم. من هر چي گشتم پسرخاله ام را پيدا نكردم. در آن روز پدرم مرا با بيل زد، بدون دليل! من در پارسال خيلي درس خواندم ولي نتوانستم قبول شوم و من را از مدرسه به بيرون پرت كردند. پدرم من را به مكانيكي فرستاد تا كار كنم و اوستاي من هر روز من را با زنجير چرخ مي زد و گاهي موقع ها كه خيلي عصباني مي شد من را به زمين مي بست و دو سه بار با ماشين يكي از مشتري ها از روي من رد مي شد. من خيلي در كارهاي خانه به مادرم كمك مي كنم. مادرم من را در سال گذشته خيلي دوست مي داشت و من را خيلي ماچ مي كند ولي پدرم خيلي حسود است و من را لاي در آشپزحانه مي گذاشت. در سال گذشته شوهر خواهرم و خواهرم خيلي از هم طلاق گرفتند و خواهرم بسيار حامله است و پدرم مي گويد يا پسر است يا دوقلو، ولي من چيزي نمي گويم چون مي دانم كه بچه اي به اين اندازه از هيچ كجاي خواهرم در نخواهد آمد! در سال گذشته ما به مسافرت رفتيم و با قطار رفتيم. من در كوپه بسيار پدرم را عصباني كردم و او براي تنبيه من را روي تخت خواباند و تخت را محكم بست و من تا صبح همان گونه خوابيدم! پدرم در سال گذشته خيلي سيگار مي كشد و مادرم خيلي ناراحت است و هي به من ميگويد: كپي بابایی ، ولي من نمي دانم چرا وقتي مادرم به من فحش مي دهد، پدرم عصباني مي شود! در سال گذشته ما به عيد ديدني رفتيم و من حدودا خيلي عيدي جمع كرده ام، ولي پدرم همه آن ها را از من گرفت و آنتن ماهواره اي خريد كه بسيار بد آموزي دارد و من نگاه نمي كنم و پدرم از صبح تا شب شوهاي بي ناموسي نگاه مي كند و بشكن مي زند. پدرم در سال گذشته رژيم گرفته است و هر شب با دوست هايش آب(عرق) و ماست و خيار مي خورند و مي خندند، گاهي وقتا هم آب با چيپس و ماست موسير .

خفت تهرانی ها

سلام به همه . اين شعر در سال 1337 سروده شده است كه به خاطر سياسي بودن شعر هيچ وقت زير چاپ نرفت . اين شعر از نسخه ي خطي نوشته شده است . اين شعر در حدود 350 بيت سروده شده است  كه نمي شود آن را درون وبلاگ گذاشت براي همين نسخه اي از آن را براي دانلود مي گذارم .

 دانلود كن در 10 ثانيه

DOWNLOAD

Password : amir200ha

 

قسمتي از شعر:

الا اي داور دانا تو ميداني که ايراني

چه خفت ها کشيد از دست اين تهران و تهراني

چه طرفي بست از ين جمعيت ايران جز پريشاني

چه داند رهبري سر گشته صحراي ناداني

چرا مردي کند دعوي کسي کو کمتر است از زن

الا تهرا نيا انصاف ميکن خر تويي يا من

تو اي بيمار ناداني چه هذيان و هدر گفتي

برشتي کله ماهي خور بطوسي کله خر گفتي

قمي را بد شمردي اصفهاني را بتر گفتي

جوانمردان آذربايجان را ترک خر گفتي

ترا آتش زدند و خود بر آن آتش زدي دامن

الا تهرانيا انصاف ميکن خر تويي يا من

 

مثل هميشه براي كساني كه در خبرنامه هستند  لينك رمان ياسمين فرستاده شد . از كساني كه در خبر نامه عضو هستند خواهش مي كنم لينك دانلود رمان ياسمين را به كسي ندهند .

فردا نيز لينك دانلود براي اعضا فرستاده مي شود . اگر عضو نيستيد همين الآن عضو شويد تا لينك رمان ها را براي شما ارسال كنيم .

در ضمن اي دي من عوض شد . هركس دوباره خواست با من چت كنه اين اي دي رو ادد كنه . هنوز آفلاين زياد مي زارم.

 

ID :  Bardia200h

اين قسمت ها امروز آپ شد

وبلاگ مدیر گروهwww.amir200h.blogfa.com

: آفلاين هاي جديد www.ofline200h.blogfa.com

عكس دختر ايروني (جديد)  www.pic200h.blogfa.com

موزيك هاي  جديد  www.music200h.blogfa.com

هك و ترفند   www.virangar.blogfa.com

اين اي دي منه هركس خواست اد كنه  amir200hh

 

اين آدرس لينك باكس بزرگ گروه 200h  مي باشد . با قرار دادن اين لينك باكس در وبلاگ خود آمار بازديد كننده هاي خود را بالا ببريد كد لينك باكس از آدرس زير قابل دريافت است. هركس اين لينك باكس و تو وبلاگ گزاشت در قسمت نظرات بگه تا آدرس وبلاگشو تو لينك باكس بزارم.با تشكر گروه 200h .

آدرس لينك باكس : www.linkbox200h.blogfa.com

 

نوع مطلب : طنز و خنده دار

موضوع : اگرپسری بر ضد دخترها حرفی زد بدونید

براي ديدن متن روي ادامه مطلب كليك كن

ادامه نوشته

سلام به همه . امروز شهریار دوستم خونشونو عوض کردن بردن یه جای دیگه.خونشون آسانسور داره

داشتیم  در موردش حرف می زدیم که هی سرس کارها که می شه تو آسانسور انجام داد آمد تو مغزمون . منم اونارو برای کسانی  که خونشون آسانسور داره و می خوان ملتو تو آسانسور اسکول کنن می زارم . فقط  نظر یادت نره

نوع مطلب : طنز

موضوع : کارهایی که میشه تو آسانسور انجام داد

برای دیدن متن روی ادامه مطلب کلیک  کن

ادامه نوشته

آدرس هاي ديگر اين وبلاگ

مدير وبلاگ  www.amir200h.blogfa.com

: آفلاين هاي جديد www.ofline200h.blogfa.com

عاشقانه  ها   www.love200h.blogfa.com

عكس دختر ايروني (جديد)  www.pic200h.blogfa.com

موزيك هاي  جديد  www.music200h.blogfa.com

جديدترين ترفندها و برنامه هاي هك   www.virangar200h.blogfa.com

اين اي دي منه هركس خواست اد كنه  amir200hh

 

اين آدرس لينك باكس بزرگ گروه 200h  مي باشد . با قرار دادن اين لينك باكس در وبلاگ خود آمار بازديد كننده هاي خود را بالا ببريد كد لينك باكس از آدرس زير قابل دريافت است. هركس اين لينك باكس و تو وبلاگ گزاشت در قسمت نظرات بگه تا آدرس وبلاگشو تو لينك باكس بزارم.با تشكر گروه 200h .

آدرس لينك باكس : www.linkbox200h.blogfa.com

 

نوع مطلب : طنز

موضوع :نامه اسرار آميز (طنز)

براي ديدن متن روي ادامه مطلب كليك كن

 

ادامه نوشته

اين قسمت ها امروز آپ شد

وبلاگ مدیر گروهwww.amir200h.blogfa.com

: آفلاين هاي جديد www.ofline200h.blogfa.com

عكس دختر ايروني (جديد)  www.pic200h.blogfa.com

موزيك هاي  جديد  www.music200h.blogfa.com

جديدترين ترفندها و ابزار هك  www.virangar200h.blogfa.com

اين اي دي منه هركس خواست اد كنه  amir200hh

 

اين آدرس لينك باكس بزرگ گروه 200h  مي باشد . با قرار دادن اين لينك باكس در وبلاگ خود آمار بازديد كننده هاي خود را بالا ببريد كد لينك باكس از آدرس زير قابل دريافت است. هركس اين لينك باكس و تو وبلاگ گزاشت در قسمت نظرات بگه تا آدرس وبلاگشو تو لينك باكس بزارم.با تشكر گروه 200h .

آدرس لينك باكس : www.linkbox200h.blogfa.com

 

نوع مطلب : طنز و خنده دار

موضوع : تست سنج عمر

براي ديدن متن روي ادامه مطلب كليك كن

ادامه نوشته

وبلاگ مدیر گروهwww.amir200h.blogfa.com

: آفلاين هاي جديد www.ofline200h.blogfa.com

عكس دختر ايروني (جديد)  www.pic200h.blogfa.com

موزيك هاي  جديد  www.music200h.blogfa.com

آموزش هك و ترفندهاي جديد  www.virangar200h.blogfa.com

 

اين اي دي منه هركس خواست اد كنه  amir200hh

 

اين آدرس لينك باكس بزرگ گروه 200h  مي باشد . با قرار دادن اين لينك باكس در وبلاگ خود آمار بازديد كننده هاي خود را بالا ببريد كد لينك باكس از آدرس زير قابل دريافت است. هركس اين لينك باكس و تو وبلاگ گزاشت در قسمت نظرات بگه تا آدرس وبلاگشو تو لينك باكس بزارم.با تشكر گروه 200h .

آدرس لينك باكس : www.linkbox200h.blogfa.com

 

نوع مطلب : طنز و خنده دار

موضوع : معرفی نامه

...همه‌ی ما می‌دانیم و بر این موضوع واقفیم كه «دختر وپسر ندارد، مهم این است كه بچّه آدم باشد!» پس ما هم با بی طرفی كامل به مقایسه‌ی انواع و اقسام این موجود مهم می‌پردازیم:

برای دیدن متن روی ادامه مطلب کلیک کن

ادامه نوشته